دکتر علیرضا نوین
کودکان کار ، اصطلاحی است اجتماعی که در دوران مدرن شکل گرفته است. از طرفی بدلیل عدم وجود استانداردهای حقوق بشری در دوران سنت و پیشامدرن این عنوان واجد معنای مشخصی نبوده است و از طرف دیگر با بوجود آمدن مباحث حقوقی مانند حقوق شهروندی و حقوق اقشار مختلف مانند کودکان ، این عنوان ماهیت یافته است. کودکان کار ، به ان دسته از کودکانی اطلاق می گردد که در سنین خارج از قانون کار ( که با توجه به کشورها متغیر است) به صورت مستمر مورد بهره برداری فیزیکی به منظور کسب درآمد قرار می گیرند.
بر اساس تعریف سازمان جهانی کار، فردی کودک کار نامیده میشود که مشغول به یک فعالیت اقتصادی باشد، و سنش کمتر از ۱۲ سال باشد و یک ساعت در هفته یا بیشتر کار کند، یا سنش ۱۴ سال یا کمتر باشد و حداقل ۱۴ ساعت در هفته کار کند، یا سنش ۱۴ سال یا کمتر باشد و حداقل یک ساعت در هفته در یکی از مشاغل پر خطر مشغول به کار باشد، یا سنش ۱۷ سال یا کمتر باشد و در مشاغل «بدترین شکلهای کار کودکان» مشغول به کار باشد.
از انجائیکه این رویه مانع از تحصیل و تربیت صحیح کودکان در سنین اساسی یادگیری آنها میشود و هم چنین بدلیل آسیب هایی که به ایشان در این دوران حین کار وارد میگردد از اهمیت حیاتی برای جوامع برخوردار است.
گفته میشود در ایران بین 3 تا 7 میلیون کودک در سنین کمتر از قانون کار به کار اشتغال دارند . البته باید ذکر نمود دلیل عدم اطمینان از آمار متقن ، پنهان بودن یا پنهان نگه داشته شدن این پدیده مهم اجتماعی است. لاجرم باید اظهار داشت این پدیده خود بر دو نوع است. یکی کودکان کار که در خیابان ها قابل مشاهده است و درصد کمی از این جمعیت را تشکیل میدهد اما چهره و منظره شهرها را به هم میریزد و دیگری کودکان کاری هستند که در برخی کارگاه ها و یا حتی منازل و .. مورد استثمار قرار می گیرند.
همچنانکه گفته شد علاوه بر مساله بازماندن از تحصیل و تربیت اصولی در این سنین ، کودکان کار همواره با دو آسیب مهم مواجهند. یکی بهره کشی و دیگری آسیب های جنسی مانند تجاوز یا اجبار به ازدواج پیش از موعد قانونی است.
وقتی ، یک کودک در سنینی که هنوز شخصیت اجتماعی او برای ورود به جامعه آماده نشده است مورد بهره کشی قرار می گیرد علاوه بر ایجاد حس انتقام از جامعه، بسیاری از ناهنجاری های موجود در جامعه را نیز یاد می گیرد و متعاقبا شخصیت او به احتمال بسیار بالا ضد اجتماعی خواهد شد.
بدیهی است ریشه اجتماعی این پدیده برمیگردد به شرایط اقتصادی کشور که هرچه اقتصاد شکوفاتر باشد این پدیده رواج کمتری خواهد داشت و دوم مساله ای بنام حقوق کودکان ذیل حقوق مفهوم حقوق شهروندی. عدم آشنایی با حقوق کودکان ، نیز میتواند دستاویزی برای بهره دی توسط این قشر و استثمار از سوی مجرمان قرار گیرد.
در این میان البته دولتها تا کنون تلاش نموده اند با جمع آوری کودکان کار نسبت به ساماندهی آنان اقدام نمایند که متاسفانه تا کنون این سیاست ها با شکست مواجه گردیده است .البته متاسفانه قوانین حمایتی برای ن دسته از افراد جامعه چندان ضمانت اجرایی ندارد و نیز چشم انداز نامناسب شرایط اقتصادی کشور، زمینه تحقق همان قوانین نیم بند را نیز نامیسور می سازد .
در خاتمه باید گفت ، حل پدیده اجتماعی کودکان کار ، نیامند تعامل همه دستگاه های اجرائی ، تقنینی و نظارتی کشور از یک سو و از طرف دیگر نیازمند همت و اراده عمومی آحاد جامعه است .تصویب قوانین سفت و سخت و مبارزه با استثمارکنندگان حرفه ای کودکان و نیز آموزش عمومی حقوق کودکان میتواند بخشی از این راه حل قلمداد شود.