" مهرانه رود " يا همان " ميدانچايي " براي مردم تبريز ، خاصه ، دو نسل قديم و جديد اين شهر ( نسل حد فاصل دهههاي 20 تا 90 ) عنصري فراتر از يك عنصر شهري است ؛ چيزي فراتر از يك خاطره دور و دراز از رنجها و محنتها و در كنار آن لبخندها و اميدهايي است كه در هر شكل خود ، يادآور حكايتها و سرگذشتهاست.
چه آن هنگام كه حاج ارفعالملك جليلي شهردار دهه 20 تبريز و يكي از ماندگارترين خوبان تاريخ اين شهر ، غيرت و همت كرد و براي در امان نگه داشتن شهرش از گزند و آسيب سيلابهاي مكرر و ويرانگر ، ديوارههاي سنگي و محكمي را بر دو سوي اين رود بنا نهاد تا تبريز ، تبريز بماند ، چه آن هنگام كه در اثر بيتدبيري و بيكفايتي مديريتهاي وقت شهري و استاني در 60 سال پس از همت ارفعالملك ، همين ميدان چايي به زبالهگاهي متعفن و مأمني براي همه گونه پلشتي و بدي و دملي چركين بر دل شهر تبديل گرديد و چهره زيباي تبريز را خراشيد و چه هنگامي كه در اوايل دهه اخير و به همت دلسوزان مديريت قبلي شهرداري و در راس آنها سردار سازندگی تبریز جناب دکتر نوین ، چهره و سينهاش از درد و زخم و پلشتي زدوده و دوباره رگ حيات شهر شد ؛ اين بستر طراوت ، بي آن كه چيزي بگويد ، با نگاههاي پرحديثش ، ناگفتههاي مكنوني در دل ريخته و اين ناگفتهها ، همگي در يك چيز مشترك بوده ، " تشنگي " و ديگر هيچ!
آري ميدان چايي هنوز تشنه است و چشمانتظار آبي كه ميگفتند همين روزها از پشت سد شهيد مدني و به همت دولتهاي گذشته بر سينهاش سرازير خواهد شد ، چشم شهروندان تبريزي نيز همچون مهرانه رود به افق همين سد و دستان دولتمرداني كه قرارشان آوردن آب بر بستر اين رودخانه بود خشكيد ؛ اما دريغ از يك جرعه طراوت ، جالب اينجاست كه همين زعما در رساندن آب به زاينده رود و اصفهان از هزاران كيلومتر آن طرفترها ، چه تلاشها كه نكردند تا طراوت در دل كوير جوانه زند ولي ميدان چايي و تبريز همچنان در صف انتظار باقي بمانند.
پيگيري موضوع آبداركردن ميدانچايي از دولت توسط متوليان امر در استان و شهر در حالي به تدريج به يك فراموشي تحميلي و منفعلانه تبديل ميشود كه اين عنصر منحصر به فرد شهري ، از ظرفيتها و قابليتهاي بالقوه و بالفعل بسياري چه به لحاظ گردشگري شهري ، چه به لحاظ رفاه و نشاط اجتماعي و چه به لحاظ شهرسازي مدرن برخوردار است و اساسا ، هدف از اجراي طرح ساماندهي آن ، در دوران مديريت قبلي شهرداري نيز همين عوامل و مسايل بوده و اين طرح شهري با اميد به خوش قولي و جديت دولتمردان به كشاندن پاي آب در خانه ميدان چايي به مرحله اجرا در آمد ؛ جالب اين كه پرداخت نيمي از هزينههاي اجرايي اين طرح را نيز دولتين وقت در قالب مصوبات موسوم به سفرهاي استاني خود در تبريز تعهد و تقبل كرده بودند اما ...
بعداً هم با یک طرح غیر فنی و عجولانه بنام آبدار کردن مهرانه رود ، با صرف هزینه هایی که هدر رفت ، آب محدودی بصورت نمایشی و تبلیغاتی پمپاژ شد و در مقابل رسانه ملی و سایر رسانه های عمومی ، شهردار محترم و تعدادی از اعضای محترم شورای چهارم ژست گیری نموده و این اقدام غیر کارشناسی را به مردم تبریک گفتند که امروز شاهد وضعیت اسف بار زیست محیطی آن هستیم و متاسفانه بی تدبیری مدیران شهری و مناطق مربوطه در چنین مواقع بحرانی ، این روزها کاملا مشهود است و با اینکه موضوع انسداد ورودی فاضلاب به مهرانه رود با مدیریت شخص شهردار تبریز به اتمام رسیده است ، اصلا توجیهی برای این وضعیت نامطبوع اخیر مهرانه رود مورد قبول نیست .
هرچه هست ، ميدان چايي همچنان تشنه و چشمانتظار آبي است كه قرار بود روزي به در خانهاش برسد ، هنوز اين عنصر شهري به " صداي پاي آب " گوش خوابانده است ؛ اما بيگمان ، انگار قرار نيست " آب رفته به جوي بازگردد " ، حالا كه در اين حوالي كسي به فكر طراوت فراموش شده و از دست رفته مهرانه رود نيست ، و زنگهاي حساسيت دوستان در خيسي خاطرههاي ديروز " زنگ " عافيت و بيخيالي گرفته و حالا كه از پس " عدالت مشهود" دولتين قبلي ، " تدبير " و اميد " ي هم براي تحقق خيسي ميدانچايي ديده نميشود . بدتر اینکه آبهای متعفن و فاضلاب شهری با اجازه و اطلاع متولیان و مسئولین امروز شهر یا بدون اطلاع و اجازه ایشان ! چند روزی است داخل مهرانه رود روان گشته و بوی زننده و تعفن بار آن تا چند کیلومتر همشهریان و میهمانان عزیز شهرمان تبریز را آزار داده و همراهی می کند و اقدامی شایانی هم برای رفع آن نشده است . چه خوب است كه حداقل خودمان ، به سياق حفظ ميراثهاي شخصيمان ، همتي بكنيم و اجالتا تميزي و زيبايي بستر خشك و بي آب ميدانچايي را ، حرمت قدمتش را و زحمات گذشتگان را پاس بداريم ، فراموش نكنيم كه احياي دوباره آن حاصل تلاش خودمان در دهه اخير است ، شمائي كه خود سهمي در زيباييهاي ميدانچايي داشتيد ، نگذاريد لااقل همين بارانهاي فصلي كه سيلابهاي مقطعي را راه مياندازد ، فاضلاب و آبهای گندیده و متعفن که از ناکجا آباد راهی مهرانه رود شده و لجن و کثافت بر کف آن به یادگار گذاشته اند ، چهره زيباي ميدانچايي را زشت و کریه كند ، اين بستر ، رگ حيات شهر بوده و هست ، غفلت امروز و فرداي ما ، تكرار خاطره غده چركيني خواهد بود كه 60 سال تبريز را سرافكنده وجودش كرده بود ، يادمان نرود كه بارانهاي موسوم به نيسان هنوز در راهند ، ميدان چايي ميتواند بازهم گلآلود و انبار زباله شود ، سخن ديگري نيست ، همين كه بود .